دانلود رساله و پایان نامه معماری

ضوابط طراحی رصدخانه : طراحی رصدخانه مدرن در کویر

ضوابط طراحی رصدخانه : رصدخانه انجمن معماران معاصر کویر

ضوابط طراحی رصدخانه : رصدخانه انجمن معماران معاصر کویر

ضوابط طراحی رصدخانه : رصدخانه انجمن معماران معاصر کویر

ضوابط طراحی رصدخانه :

لطفا برای دانلود نسخه کامل رساله رصدخانه به همراه ضوابط طراحی ، نمونه مشابه و موردی ، اصول و ضوابط طراحی ، ﺿﻮاﺑﻂ و ﻣﻘﺮرات ﻫﺎي ﻣﻌﻤﺎری،  استاندارد فضاها ابعاد و اندازه های مورد نیاز ،  … به لینک زیر مراجعه بفرمایید.

دانلود رساله رصدخانه + مطالعات طراحی کامل

دانلود رساله کامل رصدخانه

 

 

 

 

 

ما در حال حاضر شروع به نگرانی در مورد چگونگی رفتن به عقب، حتی اگر هنوز هم در اوایل. در اینجا، هر لحظه ای که کار می کنیم، به آن همه چیز متصل می شویم. رایگان از کاغذ کاری، موضوعات زندگی، وعده های ما ساخته شده، globoriness و نیاز به هر چیزی از خارج. این یک جهان کل به خودی خود است. ما کار می کنیم و می خوریم و صحبت می کنیم و خوشحال هستیم. ما در شب ها جمع می کنیم و سعی می کنیم بیدار باشیم تا آنجا که می توانیم. بدن ما فرسوده شده است و بدان معنی است که برای اولین بار بدن ما وجود دارد – وجود دارد. چگونه می توانیم برگشت کنیم؟
روزهای بعدی، ابرهای تازه شکل گرفته، دیوار نگه می دارد بالا رفتن، مردم با ما از طریق کلیدهای دیوار کوب صحبت می کنند. ما بازدیدکنندگان زیادی را به عنوان آجرهای آجری که تاکنون استفاده کرده ایم. این چیزی است که شما در حال ساخت هستید؟ یک رصدخانه این برای اصفهک است؟ بله پس برای ما اینجا اینجاست؟ بله، برای شما اینجاست. بچه ها به ما می پیوندند کار ما آنها را تحریک می کند. گاهی اوقات آنها با کمک آجر به ما به ما کمک می کنند، گاهی اوقات “ماجرای چاک دار” را برای ما به ارمغان می آورند. در حال حاضر دیوار ها تا کنون رفته اند تا ما اولین قربانیان طرح طراحی خودمان باشیم. ما در داخل هستیم و ارتباط ما با جهان خارج قطع شده است. آسمان سرشار است و حالا ما باید در شب با هر نورپردازی که می توانیم انجام دهیم کار می کنیم. ما می توانیم آسمان ستاره ای را قبل از هر کس دیگری ببینیم.

ما دیوار وسط آخر رو گذاشتیم با چرخش 45 درجه در هر آجر آجری. بافت آن ایجاد می شود مانند درختان نخل که هر روز آنها را می بینیم و شاید در سایه هایشان خوابند. ما بزرگترین درخت نخل در اصفهان با مهارت های تازه به دست آمده و سریعتر ما می رسانیم. روزهای آخر همه به کمک می آیند مصطفی، محسن، رضا، عادل و بقیه. این ردیف آخر آجر است و دیوار به مراتب بالاتر از ارتفاع ماست. ما در حال حاضر این همه را از دست داده ایم. شما نمی توانید کل کار را از یک مکان مشاهده کنید. این در دید ما مناسب نیست. ما از دیوار صعود می کنیم و حتی پشت سر برخی از ویرانه های کنار بسیاری از ما کار می کنیم. شما همیشه می توانید کسی را بشنوید که فریاد می زند: «ببینید ببینید چطور از اینجا دیدن می کنید!» یک کودک بزرگ شده است که مادرش نمیتواند بیشتر به آن نگاه کند. روز گذشته ما تمام بشکه ها و تخته های چوبی که قبلا به بالا و پایین رفتیم و کار می کنیم را برداشتیم. گذرگاهها در حال حاضر خالی هستند هر زمانی که ما از طریق آنها عبور می کنیم، یکدیگر را ملاقات می کنیم. ما دوباره به مرکز دایره مرکزی، یک متر بالاتر از سطح زمین می رویم. به نظر می رسد که ما در بالای یک قلعه هستیم. کار ما انجام شده است. ما یک قلعه ساختیم ما آن را فتح کردیم رصدخانه به ما دیگر نیازی ندارد. این می تواند به تنهایی ایستاد.
چگونه می توانیم به عقب برگردیم؟ در سکوت. صدمه دیده و امیدوارم ما کشف هستیم

از معمار آخرین روزهای زمستان است آب و هوا دوباره دیوانه می شود فشار برای پایان دادن به همه چیز قبل از سال جدید همه را به خیابان ها راند. به نظر میرسد این یک تمرین کوچک برای پایان جهان است. ما در این ضرب و شتم یکدیگر را می بینیم. زمانی که هیچ وقت برای شروع چیزی وجود ندارد و همه چیز باید در سریع ترین راه ممکن به پایان برسد. ما در آب و هوا شروع می کنیم که کاملا مطمئن نیستیم که چگونه لباس بسازیم، دقیقه ها برای زنگ زدن، برخی از مراحل پشت خط پایان. ساعت 10 صبح، 10 مارس 2017 است. جلسه ما در طبقه اول انجمن انجمن معماران معاصر قرار دارد.
ما خود را به نحوی که ما فکر می کنیم، معرفی می کنیم. ما می دانیم که یکدیگر. ما یک گروه جدید هستیم اما تصمیم همان سال گذشته است. برای ساختن از خاک، در اصفهان، خراسان جنوبی، 17 ساعت به قطار بروید. این بار ما آنها را خواهیم ساخت. “رصدخانه” در نزدیکی مدرسه بسیار. یک دایره برای بیست نفر برای جمع آوری اطراف. یک متر بالاتر از سطح زمین.

فردا بعد از ظهر، ما قالب های آجوب را از چوب ساخته می شود. آجرهای آجری 2 سانتیمتر سانتیمتر و 0.5 سانتی متر ضخامت دارند. حالا واقعا شروع کردیم طرح های مختلف نیمه راه در جداول ساخته شده اند. ما یک نفر را انتخاب می کنیم و تصمیم می گیریم که روی آن کار کنیم. گاهی اوقات ما بیشتر کار می کنیم، گاهی اوقات ما صحبت می کنیم. به زودی متوجه می شویم که این کار با صحبت کردن انجام نمی شود. این کار تا زمانی که ساخته نشده انجام شود. در وسط مذاکرات ما همیشه کسی است که می گوید “بگذارید ساخت!”

سه حلقه متمرکز یکی در مرکز بالاترین است و جایی که انسان با آسمان ملاقات کند. و دو حلقه دیگر که شامل عبور یک نفره است که منجر به مرکز می شود. جایی که ما نمی خواهیم چیزی غیر از آسمان ببینیم. طراحی آن تغییر می کند در حالی که ساختمان آن است. به نظر می رسد که هر کس می خواهد کوچکتر شود تا بتواند در مدل قبل از آنکه در واقع ساخته شده باشد در داخل مدل حرکت کند. ما تصمیم گرفتیم که هدف این طراحی تمرکز باشد. ما این دایره را ترک نخواهیم کرد. دیوارها بالا می روند و یک هفته بعد کار انجام می شود. محیط اطراف را تمیز می کنیم و با دست های خام خود را به تماشا می اندازیم. رویای رصدخانه آماده است.

دو روز بعد به اصفهان می رفتیم. ما به نیمه شب می رسیم ما به سختی می خوابیم ما صبح دوباره ملاقات می کنیم قدیمی و جدید که اخیرا به ما پیوسته و مهمتر از همه – خود اصفهان. اکنون ما یک گروه از مونترال، از لندن، از تهران، کرمان و مشهد هستیم. چه سر و صدای بلند همه ما را با هم به ارمغان آورده است؟ کار ما با آجیل و خاک شروع می شود. تعداد زیادی کار در کنار یک دیوار قدیمی است. این جایی است که روزهای آینده را صرف می کنیم. هیچ کس منتظر نیست کافی است که برای همه و بیشتر انجام شود. ما سنگ برای بنیاد جمع آوری می کنیم. بعضی از مردم ملات را با پاهای پا خودشان مخلوط می کنند. ما با صدای بلند می خندیم مانع ما به زودی رفته است. لباس های پاک و تمیز به زودی با خاک پوشانده می شوند. ما بهتر می دانیم که یکدیگر. یک روز در حال کار تحت این خورشید، با پای خود را عمیق در این خاک و خاک برابر با ماه از دردناک درک یکدیگر در شهر است. هنگامی که ما برای ناهار می رویم، ملات آماده است، پایه های ساخته شده است و ما همگی یکدیگر را خیلی بهتر می شناسیم. پس از ناهار در “حاجی پدراس”، که جایی است که ما ماندنی هستیم، کمی آرام می شویم. برنامه کاری ما مانند خورشید است. ما درست مثل خورشید کار می کنیم. هر آنچه که ما انجام می دهیم، در طول روز است. ما سطح را با استفاده از ملات و صیقلی تعادل می دهیم. ساختمان دیوارها با یکی از دورترین ها شروع می شود.

ما برنامه ای برای تقسیم کار نداریم، اما ما از یکدیگر می خواهیم. ما می توانیم بدانیم که بدن ما می تواند و نمی تواند انجام دهد. حالا هر کس جای خود را دارد با هر آجر بیش از دیگری، ردیف بر ردیف، ما خودمان را بهتر می شناسیم. یکی با رفتن به عقب و جلو بین وظایف مختلف و دیگری با دائما در یک تک کار. تمرین کامل می شود بیداری مداوم باعث آسیب رساندن به ما شده است. اما ما در آن بهتر هستیم. در نهایت، بهتر است که این خمپاره با هم سازگار باشد. در همین حال، “عباس آغا” هر بار یک بار با یک دسته جدید از آجرهای آجری وارد می شود. ما آجر را خالی میکنیم و خالی میکنیم رضا و پوآان چای را می سازند چقدر خوب است که یک فنجان چای بخورید وقتی خیلی خسته هستید. همه چیز باید ذکر شود، به خاطر داشته باشید. سبزیجات که ما داشتیم، ناهار، غرق شدن بعد از ظهر، چای، خنده، شادی کشف یکدیگر و خودمان. همه آنها فقط به اندازه سنگ آجر و ملات ساخته شده بودند تا بتوانند این رصدخانه را بسازند. همانطور که در روند درگیر شده است. ما ابزارهای خود را در آنچه که در انتهای روز از نور خورشید است بشوییم و آنها را در یک اتاق کوچک که دو قبر نیز وجود دارد، ذخیره می کنیم.

ما در حال حاضر شروع به نگرانی در مورد چگونگی رفتن به عقب، حتی اگر هنوز هم در اوایل. در اینجا، هر لحظه ای که کار می کنیم، به آن همه چیز متصل می شویم. رایگان از کاغذ کاری، موضوعات زندگی، وعده های ما ساخته شده، globoriness و نیاز به هر چیزی از خارج. این یک جهان کل به خودی خود است. ما کار می کنیم و می خوریم و صحبت می کنیم و خوشحال هستیم. ما در شب ها جمع می کنیم و سعی می کنیم بیدار باشیم تا آنجا که می توانیم. بدن ما فرسوده است و به این معنی است که برای اولین بار است.

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا